هاجر همان‌جا! کنار جنازه پسرش پیر شد

آدمها همیشه عزیزان از دست رفته‌شان را در بهترین حالت روزهای زنده بودنشان تصور می‌کنند؛ و هاجر پسرش داوود را اینطور به خاطر می‌آورد: مردی قد بلند و خوش چهره‌، با سبیل پر پشت، چشم‌هایش درشت و عسلی و خنده زیبا و همیشگی بر روی لب ها؛ مرد مهربان و زحمت‌کشی که اگر معتاد نمی‌شد، از بهترین و عزیزترین مخلوقات خداوند بود. 

هاجر، روزها، ماه‌ها و سالهای اعتیاد و خراب شدن داوود را آنقدر در ذهنش عقب رانده و آنقدر قصه مردنش را در خیالش تغییر داده که واقعیت تلخ زندگی و مرگ داوود را فراموش کرده. قرص‌های قوی اعصاب و روانی که هر روز مشت مشت می‌خورد هم کمک کرده تا هاجر مرز بین واقعیت و خیال را گم کند.

واقعیت اما این است که هاجر همان‌جا! کنار جنازه پسرش پیر شد! وقتی پاهایش را که توی هوا تاب می‌خورد بغل کرد و نگه داشت به این امید که نفس به ریه های داوود برگردد، وقتی در را روی خودش و بدن بی‌جان پسرش قفل کرد تا کسی داوود را از او نگیرد، وقتی توی قبر کنار داوود دراز کشید و روی خودش خاک ریخت. هاجر همان‌جا پیر شد! هاجر مرد! و اگر نفسی هم دارد، به امید وجود یادگارهای داوود است؛ نوه اش ایلیا.

داوود پسر سالم و خوبی بود و حتی برای تفریح لب به مواد نمی زد تا اینکه زنی که عاشقش بود را در یک سانحه تصادف از دست داد. او خود را مقصر مردن مادر بچه‌ اش که زن بسیار خوبی هم بود می‌دانست. داوود بعد از مرگ همسرش معتاد شد و در مصرف افراط کرد. سرعت تخریب بالا بود و بعد از دوسال بدل به کسی شد که حتی برای خودش هم غریبه بود. تا اینکه طاقتش از تحمل آن وضعیت نکبت طاق شد و خودش را دار زد.

هاجر ۶۵ ساله است، داغ جگرگوشه و بیماری‌های مختلف از جمله دیسک کمر و روماتیسم و به ویژه داروهای قوی اعصاب و روان اما از او پیرزنی ناتوان ساخته که اغلب اوقات بین خواب و بیداری است و حتی شب روز را نمی‌داند. 

ناتوانی در خرید لوازم خانه یعنی یخچال و ماشین لباسشویی، کمبود دیگر اوست که مددکار اجتماعی را بر آن داشت تا تلاشی کند با مشارکت شما برای تأمین آن . حمایت شما مردم خوب از هاجر می‌تواند گره از مشکل بزرگش باز کند. هاجر برای خرید یخچال، اجاق گاز و تلوزیون به ۴۷ میلیون تومان کمک نیاز دارد. غم های این پیرزن داغدار و نوه اش را کمتر کنیم .